جدول جو
جدول جو

معنی سمبل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سمبل کردن(نِ شَ تَ)
کاری را سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
سمبل کردن
کاری را که سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن
تصویری از سمبل کردن
تصویر سمبل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سمبل کردن((~. کَ دَ))
کاری را سرسری و بدون دقت انجام دادن
تصویری از سمبل کردن
تصویر سمبل کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بسمل کردن
تصویر بسمل کردن
ذبح کردن، گلو بریدن، سر بریدن گاو یا گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنبل کردن
تصویر سنبل کردن
کاری را سرسری انجام دادن و از سر وا کردن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
در تداول عوام، سرسری انجام دادن کاری را. اجرای امری بطور سطحی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنبل کردن
تصویر سنبل کردن
سرسری انجام دادن کاری را اجرای امری به طور سطحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسمل کردن
تصویر بسمل کردن
ذبح کردن، سر بریدن، سر بریدن حیوانی حلال گوشت را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلبل کردن
تصویر بلبل کردن
عاشق کردن، آشفته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبل کردن
تصویر تقبل کردن
بعهده گرفتن بگردن گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبل کردن
تصویر تنبل کردن
کاهلی کردن تنبلی کردن، اهمال کردن مسامحه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماع کردن
تصویر سماع کردن
پایکوبی و رقص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ور تاندن ور تانیدن بدل کردن عوض کردن: ملک ایشان در تزلزل و اضطراب افتاد. نظام الملک وزیر را بتاج الملک ابوالغنایم مبدل کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوال کردن
تصویر سوال کردن
((~. کَ دَ))
گدایی کردن، طلب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسجل کردن
تصویر مسجل کردن
((~. کَ دَ))
ثابت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسمل کردن
تصویر بسمل کردن
((~. کَ دَ))
ذبح کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبیل کردن
تصویر سبیل کردن
((~. کَ دَ))
چیزی را به رایگان در اختیار همه گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقبل کردن
تصویر تقبل کردن
پذیرفتن، پذیرا شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
Pin
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
épingler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
ピンで留める
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
לדפוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
핀으로 고정하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
menyematkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
पिन करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
vastzetten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
appuntare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
sujetar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
prender
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
固定
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
przypiąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
прикріпити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
heften
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
прикреплять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سنبه کردن
تصویر سنبه کردن
raptiyelemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی